رسته‌ها
دیوان خلاق‌ المعانی
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 46 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 46 رای
کمال‌الدین اسماعیل فرزند جمال‌الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، معروف به خلاق المعانی (۵۶۸-۶۳۵ ه.ق) به اعتقاد بعضی آخرین قصیده‌سرای بزرگ ایران است که در جریان حمله مغول و به دست آنان کشته شد. پدرش (جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی) نیز از شعرای بزرگ ایران است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
1216
آپلود شده توسط:
kalltun
kalltun
1393/08/30

کتاب‌های مرتبط

برگ برگ احساس
برگ برگ احساس
4 امتیاز
از 4 رای
گزینه اشعار کسایی مروزی
گزینه اشعار کسایی مروزی
4.7 امتیاز
از 27 رای
دیوان میرزا ابوالحسن جلوه
دیوان میرزا ابوالحسن جلوه
4.6 امتیاز
از 35 رای
دیوان کامل بابا طاهر همدانی
دیوان کامل بابا طاهر همدانی
4.7 امتیاز
از 49 رای
در ستایش ۱۰۰۱ حسن
در ستایش ۱۰۰۱ حسن
4.5 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان خلاق‌ المعانی

تعداد دیدگاه‌ها:
11
بسیار خوب این کتاب تا چند وقت دیگر با تصحیح تازه چاپ خواهد شد
گر من ز سوز عشق تو یک دم بر آورم / دود از نهاد گنبد اعظم بر آورم
گفتم بنالم از غم عشق تو پیش وصل / هجرت رها نکرد که خود دم بر آورم
اشک ستاره بر رخ گردون روان شود / وقت سحر که آه دمادم بر آورم
( غزل 107 )
سلام
بنده هر کار کردم دانلود نشد ویک بار که شد پی دی اف اکستراکت شده باز نشد و ناقص بود ـ
خواهشمندم راهنمایی بفرمایید ـ
از آپلود کننده‌ی بزرگوار و فرهیخته سپاس‌گزاری می‌کنم.
جناب سید رضی عزیز از پاسختان و اشاره به روایت اسکندر بیگ منشی بسیار سپاسگزارم. مفید بود.
اسکندر بیک منشی راجع به این واقعه چنین نوشته است:
«... بالجمله چون این خبر سعادت اثر در اردو شایع گشت، همگان را موجب استعجاب میگردید تا غایت در دودمان صفوی چنین امری وقوع نیافته بود. راقم حروف از صدراعظم قاضی خان الحسینی استماع نمودم که در سالی که نواب سکندر شأن در قراباغ قشلاق داشت، خواجه ضیاءالدین کاشی مشرف آلکساندرخان به اردو آمده بود، از من سؤال نمود که: "خبر پادشاهی شاهزاده کامران در خراسان وقوع دارد یا نه؟" من در جواب گفتم که: "بلی، به افواه چنین مذکور می شود، اما هنوز به تحقق نپیوسته". دیوان کمال اسماعیل در میان بود، خواجه مشارالیه، احوال شاهزاده را از آن کتاب تفأل نمود، در اول صفحه یمنی این قطعه برآمد:
خسرو تاجبـخــش و شـاه جـهـان *** کـه ز تـیـغـش زمـانـه بـر حـذرست
تـحـفــه چــرخ سـوی او هــر دم *** مـــژده فـتــح و دولــت دگــرســت
رأی او پـیـر و دولـتـش بــرنـاست *** دست او بحر و خنجرش گهرست
آسمان دوش با خـــرد میـگـفـت *** که به نزدیک ما چنین خبر اســت
که بگـیـرد به تـیـغ چون خورشید *** هر چه خورشید را بر آن گذر است
خردش گفت، تـو چــه پـنـداری *** عرصـه مـلـک او هـمـیـن قـدرست؟
نه، کـه در جـنـب پـادشـاهی او *** هـفـت گـردون هـنـوز مـخـتـصـرت
بـاش تــا صـبـح دولـتـت بـدمـد *** کـایـن هـنـوز از نـتــایـج سـحر است»
چنانکه می دانیم پیشگویی کمال در قطعه بالا به تحقق پیوست و سلطان محمد در ذیقعده سال 996 هجری که ماده تاریخ آن به حروف ابجد "ظل الله" می شود در قزوین تاج شاهی را بر سر پسرش عباس میرزا گذاشت که به شاه عباس موسوم گردید و مصراع مورد بحث از آن تاریخ و به سبب همین واقعه بر سر زبانها افتاده، صورت ضرب المثل پیدا کرده است.
کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین اصفهانی از شاعران نامدار و آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در قرن هفتم هجری است. چون در خلق معانی تازه و مضامین بکر دقت و باریک اندیشی داشت به "خلاق المعانی" معروف گردیده است. در عصر و زمان کمال، اوضاع داخلی و اجتماعی اصفهان بر اثر اختلافات مذهبی، شافعیه و حنفیه به قدری مغشوش و نا امن بود که این شاعر حساس را به ستوه آورده نقل می کنند که اصفهانیها را با این دو بیتی نفرین کرده است:
ای خداوند هفت سیاره *** پادشاهی فرست خونخواره
عدد مردمان بـیـفـزایـد *** هر یکی را کند دو صد پــاره
از قضای روزگار، نفرین کمال به هدف اجابت نشست و به چشم خویش دید که سربازان مغول در سال 633 هجری شافعیه و حنفیه، هر دو را تمامی کشتند و آن شهر را که تا این تاریخ از دستبرد آن قوم خونریز محفوظ مانده بود، با خاک برابر کردند. کمال در آن باب چنین گفت:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید *** بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود *** روز یکی نیست که بر صد گرید
بعد از واقعه قتل عام اصفهان، کمال الدین اصفهانی در خانقاهی که جهت خود در بیرون شهر ترتیب داده بود، گوشه عزلت گرفت و دو سال در آن خانقاه به سر برد و اهل شهر و محلات به جهت احترام و اعتمادی که نسبت به کمال الدین داشتند "رخوت و اموال را به زاویه او پنهان کردند و آن جمله در چاهی بود در میان سرای، یک نوبت مــغــول بـچـه ای کمان در دست به زاویه کمال درآمده سنگی بر مرغی انداخت، زه گیر از دست او بیفتاد، غلطان به چاه رفت. به طلب زه گیر سر چاه را بگشادند و آن اموال بیافتند و کمال را مطالبه دیگر اموال کردند تا در شکنجه هلاک شد."
باری به طوری که اهل ادب و تحقیق می دانند، همان طوری که امروزه از دیوان خواجه شیراز فال میگیرند، قبل از آنکه صیت شهرت حافظ در مناطق پارسی زبان به اوج کمال برسد، ایرانیان و پارسی زبانان از دیوان کمال الدین اصفهانی که قدمت و تقدم شهرت داشت، فال می گرفتند و حتی بعد از مشهور شدن حافظ نیز اگر احیاناً دیوانش در دسترس نبود مانعی نمی دیدند که دیوان کمال را به منظور تفأل مورد استفاده قرار دهند، کما اینکه در آن تاریخ که خبر قیام شاه عباس کبیر و حرکت وی از خراسان به سمت قزوین (پایتخت اولیه سلاطین صفوی) در اردوی پدرش سلطان شایع شد، سران قوم و همراهان سلطان محمد برای اطلاع و آگاهی از عاقبت کار و سرانجام مبارزه پدر و پسر که یکی به منظور از دست ندادن تاج شاهی و دیگری به قصد جلوس بر تخت سلطنت ایران فعالیت می کرده اند دست به تفأل زدند و از دیوان کمال اصفهانی که در دسترس بود یاری جستند.
جناب سیدرضی در صورت امکان مستندات تاریخی خودتان را درباره تفال به دیوان کمال الدین اسماعیل ارائه بفرمایید. با سپاس بسیار
به جرات میتوان گفت که کتابناک تو اینترنت یک سایت جامع و کامل کتابهای نایاب و کمیاب است
با سلام من هم برای این کتاب عضو شدم. واقعا ممنون
دیوان خلاق‌ المعانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک